مصرف یا تولید محتوا؟
واژهی تولید محتوا بیشتر از مصرف محتوا به گوشمان خورده است. معمولا این حرف را میشنویم که «دیگه همه شدن تولیدکنندهی محتوا و بلاگر» اما آنقدر غرق در مصرف محتوا هستیم که مصرفکنندهی محتوا بودن دیگر اصلا چیز عجیبی نیست. در واقع مصرفکننده نبودن عجیب است. هر کسی به شکلی به نوعی از محتوا اعتیاد دارد. معمولا بیشتر بر ابزار مصرف تاکید شده است تا خود محتوا. معمولا میگویند «کلا سرت توی گوشیه» یا قدیمترها میگفتن «همش پای تلوزیونه» در واقع گوینده با این جملات خود را از اعتیاد به محتوا مبرا میدانست. درست است که تلوزیون یا گوشی ابزار جدیدی هستند (و قطعا فرهنگهای جدیدی را هم با خود آوردهاند) اما اصل داستان این است که شکل اعتیاد با گذر زمان عوض میشود اما عتیاد انسان به محتوا باقی است. روزی پای داستانها در کافهی محل مینشیند و روزی همان داستانها را در اینستاگرام میبیند.
ما همانطور که غذا میخوریم و پوشاک میپوشیم و کالاهای مختلف را مصرف میکنیم، محتوا را هم مصرف میکنیم. اگر توجه کنید در طول روز، تنها ۱ الی ۲ ساعت مشغول خوردنیم. پوشاک همیشه بر تن ماست اما دقایق کمی ذهن ما را اشغال میکند. اما محتوا بیشترین چیزی است که مصرف میکنیم. از صحبتهایی که با اعضای خانواده و دوستان داریم تا محتواهایی که در تلوزیون، VODها، یوتیوب و شبکههای اجتماعی میبینیم یا کتاب و مجله و روزنامه میخوانیم. یا در رادیو و ساندکلاود و اسپاتیفای موسیقی گوش میدهیم یا در کست باکس و شنوتو پادکس گوش میکنیم. حجم محتوا و مدت زمان مصرف محتوا خیلی بیشتر از چیزهایی است که مصرف میکنیم. تقریبا هیچکس نمیتواند بگوید که برای من مدت زمان مصرف غذا بیشتر از مصرف محتوا است.
شب بیداری به دلیل گرسنگی محتوایی
بعضی شبها حسی در من ایجاد میشود که گویا گرسنهام. اما گرسنهی محتوا هستم. همانطور که وقتی معده خالی است آدم نمیتواند خوب بخوابد، اگر محتوای خوب و لذیذ در طول روز دریافت نکنیم آخر شب گرسنه میمانیم. یکی از دلایل شب بیداریهای کنونی بیدار ماندن برای مصرف محتوای بیشتر و لذیذتر است. جهان کنون دائم به ما میگوید که کلی محتوای خوشمزه در داخل وبسایتها و یوتیوب و … وجود دارد که تو هنوز نخوردهای.
همه چیز محتواست!
من پا را فراتر میگذارم. به نظرم حتی لباس و معماری و خیلی چیزهای دیگر به دلیل محتوایی که دارند مهم میشوند. دیرگاهی است که لباس دیگر پوشاننده نیست. یا خانه صرفا سرپناه نیست. بنابراین لباس را نمیپوشیم که صرفا پوشش داشته باشیم. بلکه حس و حالی که لباس به ما میدهد مهم است. کاراکتری که این لباس میسازد مهم است. در واقع لباس و معماری نوعی بیان شخصی هستند. اینکه من میخواهم چه بگویم، چطور فکر میکنم و از چه طبقهای هستم و یا دوست دارم مردم مرا جزو آن طبقه بدانند. با این تعریف از محتوا حتی غذایی هم که میخوریم محتواست. ما غذا را صرفا برای رفع گرسنگی نمیخوریم. لذت غذا،دورهم بودن، زیبایی و بوی غذا مهم است. پس بهتر است به این فکر کنیم که انسان دنبال محتوای ناب است. آن محتوای ناب در غذا و لباس یافت شده است و انسان سیر شدهاست.(مگر اینکه فعال در عرصهی مد و لباس باشد و هنوز سیر نباشد) برای من آنچه که هنوز سیرم نکرده است دانش و آگاهی است. من هنوز آغاز و انتهای جهان را نمیدانم، نمیدانم آیندهی مملکتمان چگونه خواهد شد. نسبت به برخی دانشها گرسنهام، نسب به موسیقی خوب و شعر خوب گرسنهام.
حسابداری محتوا یا بشقاب محتوایی؛ لذیذترینها را از دست ندهیم
اینستاگرام از هوس ما برای مصرف محتوای متنوعتر بهره میبرد.
من ممکن است با دو بیت شعر سیر شوم. یا با دو بیت شعر اشتهایم باز شود. هر فردی یک حسابداری برای مصرف محتوا دارد. یعنی یک مقدار از زمان و پول خود را صرف میکنیم و محتوا مصرف میکنیم. یا به عبارتی یک ظرف محدود داریم و به شکل سلف سرویس میتوانیم از محتواهای مختلف، داخل این ظرف بریزیم. مثلا من با یک ساعت سریال، دو ساعت موسیقی(شامل یک ساعت موسیقی سنتی و یک ساعت انواع دیگر)، دو ساعت کتابخواندن، دو ساعت عکاسی سیر میشوم. البته این حسابداری در طول زمان و بسته به شرایط مختلف ممکن است تغییر کند. ظرف محتوا را با فستفودهای کم لذت پر نکنیم؛ دچار سیری کاذب میشویم. در واقع با مصرف اینستاگرام سیر نمیشویم، وقتی پای سفرهی اینستاگرام مینشینیم غالبا خسته میشویم و دست میکشیم، نه اینکه سیر شده باشیم و عمیقا لذت برده باشیم. بیشتر حواس پرتمان میکند تا حواس جمع. حتی به خوبی حواس پرت هم نمیکند. با دیدن اینستاگرام شما نمیتوانید عمیقا ذهن و جسم را به دنیای دیگری ببرید. مثلا فوتبال برای من اینگونه نیست، واقعا ۹۰ دقیقه مرا از زندگی جدا میکند یا یک فیلم زیبای ۲ ساعته حتی بیشتر از دو ساعت مرا به عالم دیگری میبرد. خلاصه اینکه ظرف محتوای ما محدود است پس بهتر است از فضای این ظرف هوشمندانه استفاده کنیم.